شنبه 92 مهر 27 , ساعت 4:20 عصر
وای بچه ها تابستونا ما که تا صبح بیدار بودیم....بعد خواهرم چندوقت پیش گفتش به من که من تو خواب حرف میزنم
منو داری اصلا میخاستم بمیرم.....اینجا که چیزی نیس جالب اینجاس بهش میگفتم تو خواب چی میگفتم??? گفت تو خواب میگفتی ( ینی بگم از خنده میمیرین انفد ضایع هس)من داری تا
ینی من تا چند وقت درگیر این قضیه بودم بخدا....
نوشته شده توسط شیما | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ