و همه میکوشیم حتما تعداد سینهای مان را به هفت تا برسانیم؟ با اینکه
میدانیم عدد هفت در بسیاری از تمدنها مقدس است. حتی در
بین جادوگران هفت عدد قدرتمندی است .در ایران باستان، جشنهایی به
مناسبتهای گوناگون ملی و مذهبی برگزار میشد. اما از آن میان، هفت جشن
جزء جشنهای واجب به شمار میآمد که شش جشن، جشنهای گاهانبار یا سالگرد
آفرینشهای شش گانه بود. این جشنها به ترتیب عبارتاند از: «مید یوزرم گاه»، جشن میانه بهار که از 11 تا 15 اردیبهشت به مناسبت سالگرد آفرینش آسمان برگزار میشد. «میذ یوشم گاه» جشن نیمه تابستان از 11 تا 15 تیر به مناسبت سالگرد آفرینش آب «پیتی شهیم گاه»، به معنی «دانه آور»، سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است که از 26 تا 30 شهریور برگزار میشد. «ایا سرم گاه»، از 26 تا 30 مهر است و سالگرد آفرینش گیاه و «برگشت» معنی میدهد، چون چوپان با گله بر میگردد و آغاز زمستان است. «مید یاریم گاه» به معنی «میان سال» که سالگرد آفرینش چارپای مفید است و جشن میان زمستان، زمانی است که برای دام انبار زمستانی میشود. «همسپد میدم گاه»
به معنی «با هم بودن و با هم گرد آمدن» که سالگرد آفرینش انسان است و پنج
روز آخر سال برگزار میشود. هفتمین جشن از اعیاد هفتگانه واجب «نوروز»
است. رسمهای بسیاری هم در حاشیه این جشن رواج داشت که با عدد هفت پیوند
خورده بود. به عنوان مثال، در میز سیمین مقابل شاه وقت، هفت گونه غله و
شاخههای هفت نوع درخت را مینهادند، روی همان میز هفت بشقاب کاشی سفید و
هفت درهم سفید از سکههای ضرب شده در عرض سال.
دیگری که هنوز در برخی روستاهای زردشتی نشین رعایت میشود، کشت هفت نوع
بذر در ظرفهای کوچک است تا اینکه برای نوروز سبزی و طراوت فراهم باشد.
از دانههایی که برکت به سفرهها میآورد، میرویاندند و بر خوان نوروزی
مینهادند. «سینی» معرب «چینی» است که در قدیم به طبقهای بزرگی که از چین
آورده بودند، گفته میشد. احتمالا هفت «سین» بازمانده همین هفت «سینی» است و
یا نمادی از «سبزه» و «سرسبزی» با گذشت زمان، هفت «سینی» با هفت میوه یا
گل یا سبزی که با «سین» آغاز میشوند و هر یک نشانه ای از باروری و تندرستی
هستند، تلفیق شده است.
بر «سینها» بر این سفره آینه نیز میگذاریم که نور و روشنایی میتاباند،
شمع میافروزیم که روشنایی و تابش آتش را به یاد میآورد و شاید بازمانده
جشن سوری و جشنهای آتش باشد؛ تخم مرغ که تمثیلی از نطفه و باروری است.
کاسه آب زلال به نشانه همه آبهای خوب جهان و ماهی زنده در آب، به نشانه
تازگی و شادابی؛ عسل و نقل و شیرینی و دیگر چیزهایی که بنا به رسم خاص هر
شهر و روستا و خانواده ای بر این سفر میافزودند. گذاشتن چند شاخه بیدمشک
روح افزا نیز بر زیبایی سفره میافزاید.
قرآن یا دیگر کتابهای دین بر سر سفره هفت «سین» برای راندن دیوان و شیطان
از محیط خانه است. گذاشتن نمونه ای از غلات (معمولا نان و برنج) و حبوبات و
همچنین در برخی خانوادهها گذاشتن شیر و فرآوردههای شیری به نشانه تضمین
برکت خانه متداول است.
برخی خانوادهها، به ویژه در میان هم میهنان زردشتی، هفت «شین» نیز معمول
است که باید ناشی از شبیه سازی «شین» با «سین» باشد و نیز شاید به این دلیل
که شهد و شکر از دیرباز از بنیادیترین مائدههای این خوان بوده اند.
اقلام و مراسم هیچ گاه در طول تاریخ ثابت نبوده اند. بستگی به شرایط،
قومیتها، باورها و اعتقادات دارد حتی برگزاری این مراسم در هر خانواده
متفاوت است. اصولا چرا باید این مراسم در نقاط مختلف ثابت باشد؟ هر کسی به
شکلی برگزار میکرده، گاهی هدفهای سیاسی پشت قضیه بوده است و گاهی اهداف
دیگر. نمیتوان گفت مراسم سال نو و هفت سین از اصلی آمده و دگرگون شدهاند.
بلکه در طول تاریخ شکل گرفته اند و مردم هم به دلایل مختلف آنها را سالها
حفظ و برگزار کرده اند.
اسطوره شناس فقید، شاید این عدد «هفت» با هفت سیاره نیز ارتباط داشته باشد
که تصور میشد سرنوشت بشر در دست آنها است و این امر در تقدس عدد هفت موثر
بود. شاید تصور میشد که اگر کسی هر هفت تا را در اختیار داشته باشد و نظر
لطف هر هفت سیاره را به خود جلب کند، خوشبخت خواهد بود.
ز بهشت که بیرون آمد، داراییاش فقط یک سیب بود. سیبی که به وسوسه آن را چیده بود.و مکافات این وسوسه هبوط بود.فرشتهها گفتند: تو بی بهشت میمیری. زمین جای تو نیست. زمین همه ظلم است و فساد. و انسان گفت: اما من به خودم ظلم کردهام...
زمین تاوان ظلم من است. اگر خدا چنین میخواهد، پس زمین از بهشت بهتر است.خدا گفت: برو و بدان جادهای که تو را دوباره به بهشت میرساند، از زمین میگذرد، از زمینی آکنده از شر و خیر، از حق و از باطل، از خطا و از صواب؛ و اگر خیر و حق و صواب پیروز شد، تو بازخواهی گشت......... وگرنه..........!!!
و فرشتهها هم گریستند.اما انسان نرفت. انسان نمیتوانست برود……انسان بر درگاه بهشت وامانده بود. میترسید و مردد بود. و آن وقت خدا چیزی به انسان داد. چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت.انسان دستهایش را گشود و خدا به او «اختیار» داد.خدا گفت: حال انتخاب کن. زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شدی. برو و بهترین را برگزین که بهشت پاداش به گزیدن توست.عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهد آمد تا تو بهترین را برگزینی.و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد. رنج و نبرد و صبوری را.و این آغاز انسان بود
لیست کل یادداشت های این وبلاگ